روسياهان - اصلي

تحقيق روسياهان - اصلي
 متشکل از 80 صفحه ، در قالب word  قابل ويرايش و اماده پرينت

بخشی از محتوا ::
مقدمه
داستان(روسياهان) از يكسري واقعيتها سرچشمه گرفته است كه من و امثال من در طول زمان زندگي با آن سر و كار داشته و يا شاهد آن هستيم. در اينجا بايد به پدر و مادران عزيز يادآوري كنم كه مواظب عزيز كرده هاي خود باشند. و بدون هدف به جامعه نفرستند كه انسان هاي گرك نما در جامعه زياد است و هر آن امكان لغزش آنها وجود دارد. كاري نكنند تاجبران آن غير ممكن و محال باشد. البته نبايد تمام تقصيرها را متوجه والدين بدانيم فرزندان نيز بايد طبق خواسته بزرگترها عمل كنند. چون هيچوقت والدين بدي فرزندان را نميخواهند و فرزندان مطمئن باشند صلاح آنها در مشورت با والدين است. و راه راست را از آنها بخواهند تا خداي ناكرده گمراه نشوند. و بعضي از دختران جوان بايد بدانند كه هر چراغ سبزي به منزله خوشبختي آنها نيست. و محيط سرد و وحشتناك غربت را به محيط گرم خانواده ترجيح ندهند. چون مامن اصلي آنها همان محيط گرم خانواده است. و آغوش پدر و مادر مي باشد.
مثل هميشه وقتي آخرين زنگ مدرسه به صدا درآمد. بچه ها با سر و صداي زيادي كتابهاي خود را جمع كرده و از مدرسه زدند بيرون. من نيز مثل همكلاسيهاي ديگرم وسايل خود را برداشتم. و از دبيرستاني كه در آن مشغول تحصيل بودم بيرون آمدم و راه خانه را در پيش گرفتم مسير من طوري بود كه هيچ يك از دوستانم هم مسير من نبودند. و من مجبور بودم هر روز فاصله بين مدرسه تا خانه را به تنهايي طي كنم. همانطوريكه سرم پائين بود و در خيال خود غوطه ور بودم و با قدمهاي آهسته طي طريق ميكردم و خدا خدا ميكردم او را در سر راه خود نبينم ولي اشتباه ميكردم او مانند هميشه با ماشين مدل بالاي خود در همان جاي هميشگي ايستاده بود و چشم براه من قرار داشت. از دست اين مزاحم هميشگي خسته شده بودم. و هر كاري ميكردم نميتوانستم او را از اين كارش منصرف كنم. او مدتها بود اين كار خود را شروع كرده بود من از اصل و نسب او خبر داشتم و ميدانستم كه پسر يكي از ثروتمندان اين شهر است. و او با متكي به اين حربه هر كاري كه دلخواهش بود انجام ميداد. خيليها دوست داشتند كه او سر راه آنها قرار بگيرد. با اينكه قيافه جذابي داشت ولي من از او متنفر بودم علتش هم اين بود كه كارهاي بچه گانه اي انجام ميداد كه يكي از اين كارها همين مزاحمت او بود كه هر روز در موقع مقرر سر راه من مي ايستاد. و سعي ميكرد با جملات محبت آميز نظر مرا نسبت به خودش تغيير دهد ولي من به او محل نميگذاشتم. اول اينكه از او بدم مي آمد. دوم اينكه من در يك خانواده مذهبي به دنيا آمده و بزرگ شده بودم و اينكار را برخلاف شئونات اسلامي ميدانستم. و آخر از همه اينكه شديدا به درس و مدرسه علاقه داشتم و هيچ دلم نميخواست با اينجور كارها به درسم لطمه اي بخورد و خداي ناكرده از تحصيل باز بمانم. با همين فكر و انديشه مسافت كوتاهي كه بين من و او بود طي كردم هنگامي كه به مقابل او رسيدم مانند هميشه خواستم بدون اعتنا به او از كنارش بگذرم. ولي او كه گويا منتظر همين لحظه بود با صدايي لرزان گفت:
- چرا اينقدر از من بدت مي آيد. مگر من چه گناهي مرتكب شده ام. كه تو اينقدر به من بي اعتنايي ميكني. در اينجا تصميم گرفتم جواب دندان شكني به او بدهم تا شايد باعث شود او از من دست بكشد و ديگر مزاحم من نشود. به همين جهت گفتم:
- ميداني چرا از تو متنفرم. به خاطر اينكه تو مثل آدمهاي بي سر و پا و لات هر روز سر راه من قرار ميگيري تا من تسليم هوسهاي كثيف تو بشوم. ولي كور خواندي من نه تنها از تو متنفرم بلكه چشم ندارم قيافه نحست را هم ببينم. خسته نشدي اينقدر از من بي اعتنايي ديدي. چرا نميروي پي كارت. لات بي سروپا. اگر دفعه ديگر تو را سر راه خودم ببينم خيلي براي تو گران تمام خواهد شد. سپس قدمهاي خودم را تند كردم تا هر چه زودتر از آن محيط دور شوم. فرياد او را از پشت سرم شنيدم كه ميگفت: بالاخره به زانو در ميايي هيچ كس تا به حال نتوانسته در مقابل من مقاومت بكند. كاسه صبرم لبريز شده است.
او همانطور فرياد ميكشيد و حرفهايي ميزد ولي من ديگر حرفها او را نمي شنيدم، تقريبا داشتم ميدويدم. با همان حالت خودم را به خانه رساندم و با عجله وارد حياط شده و خودم را روي نيمكتي كه در گوشه حياط قرار داشت انداختم. داشتم نفس نفس ميزدم. ميخواستم كمي از آن حالت بيرون بيايم تا مادرم مرا در آن حال نبيند. و اين بزرگترين اشتباه زند
تحقيق روسياهان - اصلي
متشکل از 80 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

مقاله،تحقیق،نمونه سوال جدید دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید